به نام خدا
در این جا براتون آهنگ فوق العاده زیبا واحساسی
کوروش کبیر
رو برای دانلود قراردادم
بر روی لینک زیر کلیک کنید صبر کنید تا صفحه باز شود بعد از آن صفحه دانلود کنید کلیک کن
به نام خدا
در این جا براتون آهنگ فوق العاده زیبا واحساسی
کوروش کبیر
رو برای دانلود قراردادم
بر روی لینک زیر کلیک کنید صبر کنید تا صفحه باز شود بعد از آن صفحه دانلود کنید کلیک کن
ای که از خواب گران دیده گشود/ با چه رنگی ای دوست ، یار و همرنگ تو می باید بود/ کاشکی دست تو را می خواندم/ کاش می دانستم بین ما هیچ هماهنگی نیست/ که نیای تو کیومرث و فریدون بودند/ که جهان بینی فرهنگ تو را به جهان توصیه می فرمودند/ با تو ، با تو ، با تو آزاده ی تاریخ بشر/ گنج دار همه فردوسی ها که ،/ چونان رستم دستانی داشت/ با تو هم میهن، فخر بشریت/ که چه سر سبز و پر آوازه گلستانی داشت/ با تو هم میهن پاک/ با تو ای وابسته ترین آدم وابسته به خاک/ که سر هر وجب از خاک وطن خون دادی/ رخت اسکندر و چنگیز به بیرون دادی/ با تو ای هم سخن حافظ و مولاناها که به شیرینی گفتار تو در عالم نیست ./ که به دریای سخن گوهر گویش تو در صدف در دری است ./ با توام هم میهن/ سروری ها ز چه یکباره فراموش تو شد/ گو کجا رفته آرش/ به کجا خون سیاووش تو شد/ پدران تو چنان مردانند/ تو نه ابن و نه ابوی دگری/ پدران تو همه زایچه ایرانند/ مگذار از کفت ایران تو را بستانند/ با توام هم میهن ، تازی از سفره فرهنگ تو پرورده شده/ شعر حافظ که کلام بشری است/ با زبان تو پرورده شده/ پارسی را گر ز تو بستانند/ به دلت داغ زنند/ بخدا ، بخدا ، بخدا تلخ تر از زهر شود این دوران/ هوش سرشار تو کو/ که چنین حقیرت کردند/ با توام هم میهن ...../ خیز از جای ، خیز از جای ، خیز که فردا دیر است/ که دشمن و دوست کنون برجایند
ببه نام خدا
به زودی کتاب های جدید الکترونیکی درباره جنگ جهانی دوم .شخصیت هیتلر و هولوکاست د وبلاگ قرار خواهد گرفت
ارههای این برگ بدست مارکو پرینس (Marco Prins) و جونا لندرینگ (Jona Lendering) گرفته شده است. نگارهها میتوانند بارگیری شوند و برای کارهای غیربازرگانی استفاده گردند. ولی شما باید از به ادامهه مطالب برای دیدن مطالب مرجعه فرمایید
Livius سپاسگزاری کنید.
|
به نام خدا
در این قسمت میخوام رمان بوف کور صادق هدایت که یکی از بهترین رمان های ایرانی هست رو برای دانلود قرار بدم امیوارم خوشتون بیاد سعی خواهم کرد از اینن به بعد ابعاد و مسادلی که وبلاگ قراره بهش بپردازه رو گسترش بدم
س |
||
مقبره های هخامنشی در تخت جمشيد |
||
شش مقبره صخره ای از شاهان هخامنشی بر جای مانده که چهار عدد در نقش رستم و دو عدد در بالای صفه تخت جمشید قرار دارد .در نقش رستم مقبره های داریوش اول، خشیارشا، اردشیر اول، و داریوش دوم قرار دارد و در بالای صفه تخت جمشید مقبره های شاهان بعدی هخامنشی اردشیر دوم و اردشیر سوم قرار دارد. یک مقبره نیمه .تمام نیز که متعلق به داریوش سوم بوده نیز در دره جنوب غربی صفه تخت جمشید قرار دارد |
||
مقبره شمالی که روبروی کاخ صد ستون قرار دارد احتمالا متعلق به اردشیر سوم است. در بالای مقبره تصویر نمایندگان ملتهای مختلف حک شده که سریر شاهی را بر دوش می کشند و شاه در بالای آن ایستاده است و تصویر انسان بالدار در جلوی او است . ستونهای مقبره بر دوش گاوهای دو سری می باشد که مشابه آن در کاخهای تخت .جمشید دیده می شود
|
||
مقبره جنوبی متعلق به اردشیر دوم است. همه مقبره ها شبیه هم هستند و سازندگان آن از مقبره داريوش بزرگ تقلید کرده اند A2Pa این مقبره نیز در بالا طرح تخت شاهنشاهی را دارد که بر سر نمایندگان ملتها است و سنگ نبشته |
||
اطلس تاريخ ايران
|
||
گروه جدیدِ موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را شروع میکنند تا تکتک افراد گروهشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند. آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه گذرنامهای. جوان دیگری تلاش میکند تا برایشان گذرنامه جعلی ترتیب دهد و پیش از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد و …
پس از چند سال محروميت سينمای ايران از حضور در بخش رسمی جشنواره فيلم کن، پذيرفته شدن فيلمی از سينمای ايران در اين بخش، رويداد مهمی به شمار میآيد
قبادی فیلمنامه این فیلم را با حسین مرتضائیان آبکنار نویسنده مطرح ایرانی (عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک) و رکسانا صابری دوست و همکار روزنامهنگارش نوشته
.
مصاحبه با اشکان کوشا نژاد
اشکان کوشا نژاد و دوست دخترش نگار شقاقی که در آخرین ساخته جنجالی بهمن قبادی «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» حضور داشتند به تازگی از دولت بریتانیا درخواست پناهندگی کردهاند.
اشکان به همراه تعدادی از دوستانش در سال ۱۳۸۵ خورشیدی گروه راک مینی مال فونت را پایه گذاشت و این گروه یکسال بعد اولین آلبوم خود را با نام «یک روز زیبا برای وقت کشی» منتشر کرد.
.
مرداد اشکان کوشا نژاد , نگار شقاقی Author: admin دو هنرپیشه ایرانی که دارای گذرنامه شش ماهه هنری از انگلستان هستند، با ابراز نگرانی در ورود به ایران و احتمال تمدید نشدن روادید خود اعلام کردهاند که روز دوشنبه، درخواست پناهندگی خود را به وزارت کشور انگلستان ارایه خواهند داد. روزنامه انگلیسی «ایندپندنت»، با انتشار مصاحبهای از این دو هنرپیشه ایرانی ـ که اکنون در انگلستان هستند ـ با بیان مطلب بالا به بررسی علل این تقاضا پرداخت. بر پایه این گزارش، «ایندپندنت» نوشته است: این دو بازیگر که در فیلم «کسی درباره گربههای ایرانی چیزی نمیداند»، ساخته بهمن قبادی، بازی کرده و در جشنواره کن نیز شرکت داشتهاند، اشکان کوشانژاد و دوستش نگار شقاقی هستند که هم اکنون در انگلستان زندگی میکنند. آنهادر مصاحبه با این روزنامه انگلیسی اعلام کردهاند که روز دوشنبه، درخواست خود برای پناهندگی را به وزارت کشور انگلستان ارایه خواهند داد. در همین حال، وکیل این دو نیز اعلام کرده است که آنان از شانسی قوی برای پذیرش درخواستشان از سوی وزارت کشور انگلستان برخوردارند، چرا که نام آنان در رسانههای انگلیسی، نامی آشناست. کوشانژاد در این باره به روزنامه انگلیسی گفته است که آنان میترسند مانند قبادی به محض ورود به ایران، به خاطر شرکت در این فیلم دستگیر شوند. طرح چنین ادعایی در حالی صورت میگیرد که علاوه بر کوشانژاد و شقاقی، حامد بهداد، دیگر بازیگر معروف ایرانی نیز در این فیلم به ایفای نقش پرداخته است که هماکنون در ایران و بدون هیچ مشکلی زندگی میکند. فیلم «کسی درباره گربههای ایرانی نمیداند»، فیلمی است که بر پایه فیلمنامهای از رکسانا صابری و با کارگردانی بهمن قبادی ساخته شده و قصه دختر و پسر جوانی است که پس از آزادی از زندان، برای جمع کردن یک گروه جدیدِ موزیک، به قلب تهران میزنند و سفری زیرزمینی را آغاز میکنند تا تک تک افراد بندشان را از میان گروههای مخفی زیرزمینی پیدا کنند. آنها میخواهند از ایران بروند تا خودشان را به جشنوارهای در لندن و پاریس برسانند، اما بیشترشان برای رفتن از ایران نه پولی دارند و نه پاسپورتی. جوان دیگری تلاش میکند تا برایشان پاسپورت جعلی جور کند و پیش از رفتنشان ترتیب کنسرتی مخفی را در تهران بدهد و… . منبع : تابناک
دودمان آریوبرزن از زمان داریوش بزرگ
آریوبرزن پسر فارنابازوس دوم
فارنابازوس دوم پسر فارناسس دوم
فارناسس دوم پسر فارنابازوس اول
فارنابازوس اول پسر آرتابازوس اول
آرتابازوس اول پسر فارناسس اول
فارناسس اول پسر آرسامس
آرسامس نیز پدربزرگ داریوش بزرگ بوده است.
Darius the Great : داریوش بزرگ
Arsames : آرسامس
Pharnaces : فارناسس
Artabazus : آرتابازوس
Pharnabazus : فارنابازوس
Ariobarzan : آریوبرزن
سید عبدالمناف شاه قاسمی
محمد کریم چوبینه
نام دربند پارس در كتاب هاي فراواني از قديم الايام ذكر شده و اهميت آن براي تمام كساني كه به تاريخ علاقه دارند و يا حتي داستان هاي تاريخي را شنيده اند روشن است. بيشترين شهرت اين دربند (تنگه) به جريان حمله اسكندر و دفاع آريوبرزن مربوط مي گردد و تكليف ابر قدرت هخامنشي و اسكندر مقدوني (يوناني) كه هر دو نماينده دو تمدن قديمي و دير پاي جهان گذشته اند در اين تنگه رقم خورد. اين تنگه همچنین آخرين محلي بود كه شاهنشاه هخامنشي به آن دل بسته و يكي از شجاع ترين سرداران خود را مأمور آن كرده بود. نام اين سردار (آريو برزن) و شكست سلسله ي هخامنشين و پيروزي اسكندر مقدوني با نام اين تنگه گره خورده و نام اين تنگه يعني خلاصه همه ي اين وقايع. تأسف در اين است كه نه تنها جزئيات وقايع توسط ايرانيان نوشته نشده بلكه حتي هنوز محل واقعي دربند پارس مشخص نيست و نوشته هايي كه در اين زمينه وجود دارد منحصراً يوناني است. گرچه اين نوشته ها به وسيله محققان بررسي شده ولي هيچكدام محل واقعي دربند پارس را تعيين نمي كند و مثل هر پديده ي مبهم ديگري هركس بنا به تفسير شخصي خود هر گردنه، دره و يا تنگه اي را بين خوزستان و تخت جمشيد دربند پارس مي خواند و حتي بعضي وقت ها در مورد محل آن تعصب نيز ديده مي شود.
به هر صورت، گرچه محل دقيق دربند پارس ذكر نشده ولي شرايط تنگه و مناطق اطراف آن از نوشته هاي مختلف قابل استحصال است. فقط مي ماند اينكه معلوم گردد كدام تنگه يا گردنه مي تواند شرايط مذكور را در خود داشته باشد. پژوهش حاضر با مطالعه شرايط تنگه و مطالعه شرايط طبيعي و تاريخي و انساني موجود در ممسني و بخصوص شهرستان رستم كه تازه از آن منتزع گرديده بر آن است که دربند پارس، همان یقه سنگر ممسنی است. لازم به توضيح است كه این تنگه در وسط شهرستان رستم قرار دارد و چون همانطور كه ذكر شد اين شهرستان جديدالتأسيس است و بخشي از اتحاديه طوايف ممسني در آن ساكنند و در تمام كتاب هاي گذشته راه هاي باستاني و آثار به نام ممسني بوده است، از نام ممسني استفاده مي كنيم. مضافاً اينكه پژوهش حاضر به سال ها پيش تعلق دارد و در آن موقع شهرستان رستم و ممسني هر دو ممسني خوانده مي شدند. با اين مقدمه براي بررسي موضوع ابتدا نبرد سرنوشت سازي را كه بين اسكندر مقدوني و آريو برزن سردار هخامنشي در تنگه صورت گرفته و در كتاب هاي مختلف تقريباً مشابه ذكر گرديده از كتاب ايران باستان نوشته ي مرحوم حسن پيرنيا مي آوريم. ايشان در اثر معروف خود جلد دوم صفحات 1413 لغايت 1418 مي نويسد:
ادامه مطالب
اردشیر دوم (هخامنشی) | |
دوران | ۴۰۴ تا ۳۵۸ پیش از میلاد (۴۶ سال) |
---|---|
تاجگذاری | ۴۰۴ پیش از میلاد |
زادروز | ۴۴۵ پیش از میلاد |
مرگ | ۳۵۸ پیش از میلاد [۱] |
محل درگذشت | ایران |
پیش از | اردشیر سوم |
پس از | داریوش دوم |
دودمان | هخامنشیان |
پدر | داریوش دوم |
مادر | پروشات |
فرزندان | اردشیر سوم |
دین | مزدیسنا |
اردشیر دوم یا ارشک یا اردشیر منمون پادشاه هخامنشی، پسر بزرگ داریوش دوم و پروشات بود که پس از مرگ پدر در سن چهل سالگی به سلطنت رسید. یونانیها وی را منمون به معنی باحافظه خواندهاند زیرا چنانکه مینویسند حافظهای فوق العاده داشتهاست.[۲] سلطنت او در عین آنکه آگنده از توطئه و طغیان و جنایت بود، به سبب اوضاع و احوال مساعد، در آنچه به روابط با دنیای غرب مربوط میشد، روی هم رفته، سلطنتی موفق بود.[۳]
داریوش دوم | |
دوران | ۴۲۳ تا ۴۰۴ پیش از میلاد (۱۹ سال) |
---|---|
تاجگذاری | ۴۲۳ پیش از میلاد |
زادگاه | ایران |
مرگ | ۴۰۴ پیش از میلاد |
محل درگذشت | ایران |
آرامگاه | کوه رحمت، نقش رستم |
پیش از | اردشیر دوم |
پس از | سغدیانوس |
دودمان | هخامنشیان |
پدر | اردشیر یکم |
فرزندان | اردشیر دوم آمستریس دوم کوروش کوچک کوروش چهارم اُستَن |
دین | مزدیسنا |
اردشیر یکم (هخامنشی) | |
دوران | ۴۲۴ - ۴۶۵ پیش از میلاد (۴۱ سال) |
---|---|
تاجگذاری | ۴۶۵ پیش از میلاد |
زادگاه | ایران |
مرگ | ۴۲۴ پیش از میلاد. |
محل درگذشت | ایران |
آرامگاه | کوه رحمت، نقش رستم |
پیش از | خشایارشای دوم |
پس از | خشایارشا |
دودمان | هخامنشیان |
پدر | خشایارشا |
مادر | آمستریس |
فرزندان | خشایارشای دوم سغدیانوس داریوش دوم آرسیتس پروشات بَغَهپائوس |
دین | مزدیسنا |
اردشیر یا ارتخشتره (به پارسی باستان: ) ملقب به اردشیر درازدست یا اردشیر یکم پادشاه هخامنشی بود. او سومین پسر خشایارشا بود. پس از به قتل رسیدنِ پدر و برادرش داریوش که جانشینِ قانونی بود، به دستِ اردوان فرماندهٔ گارد محافظ شاه، بر تختِ شاهی نشست. اردشیر ۴۱ سال سلطنت کرد.
اردشیر به روایتی در سالِ ۴۲۴ پیش از میلاد درگذشت. پس از اردشیر درازدست خشایارشای دوم تنها به مدت ۴۵ روز بر تخت نشست.
سلف: خشایارشا |
اردشیر یکم (اردشیر درازدست) شاهنشاه هخامنشی زمان حکمرانی ۴۶۵ تا ۴۲۴ پیش از میلاد. |
جانشین: خشایارشای دوم |
خَشایارشا پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. او از پادشاهان هخامنشی
است.
نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است. خشایارشا در سن سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید
خَشایارشا پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ بود. او از پادشاهان هخامنشی
است.
نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است. خشایارشا در سن سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید.
Wikipedia.org
به ادامه مطالب مراجعه فرمایید
کمبوجیه دوم | |
کَمبوجیه دوم فرعون مصر را دستگیر نموده است | |
---|---|
دوران | ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد |
مرگ | ۵۲۲ پیش از میلاد |
پیش از | گئومات |
پس از | کورش بزرگ ایران پسام تیک سوم مصر |
همسر | فیدایمیا، رکسانا |
دودمان | هخامنشیان |
پدر | کورش بزرگ |
مادر | کاساندان |
کمبوجیه دوم یا کمبوزیه (کامبیز) () از سال ۵۳۰ تا سال ۵۲۲ پیش از میلادی، پادشاه هخامنشی بود. وی بجای پدر، کوروش، بر تخت سلطنت نشست.[۱]
.کعبه زرتشت را بعضی از پژوهشگران بنایی برای تعیین و سنجش زمان با کمک خورشید و مهتاب می دانند. تا امروز حدس میزدند کاربرد این بنا، محل نگهداری کتاب اوستا و اسناد حکومتی یا محل گنجینه دربار و یا آتشکده معبد بودهاست. اما غیاث آبادی با تحقیقات خود مدعی است. .[۳] این بنا با مقایسه با تمامی بناهای گاهشماری (تقویم) آفتابی در سرتاسر جهان، پیشرفته ترین، دقیقترین، و بهترین بنای گاهشماری آفتابی جهان است. این در حالی است که تا قبل از این بنا هم «چارطاقیها» در نقاط مختلف ایران احداث شده بودند و همین وظیفه را با شیوهای بسیار ساده اما دقیق و حرفهای بر عهده داشتند.
تمامی بناهای گاهشماری آفتابی در جهان فقط میتوانند روزهای خاصی از سال (مانند روزهای سرفصل) را مشخص کنند و حتی با سال خورشیدی هم تنظیم نیستند. اما این بنا با دقت و علمی که در ساخت آن اجرا شده، قادر است بسیاری از جزئیات روزهای مختلف سال و ماهها را مشخص کند. زرتشتیان با استفاده از این بنا میتوانستند بسیاری از مناسبتها و جشنهای سال را روز به روز دنبال کنند و از زمان دقیق آنها آگاه شوند. بسیاری از بناهای چارطاقی در سطح کشور (به تصور آتشکده) یا به طور کامل تخریب شده و یا تغییر کاربری داده شدهاست. ولی خوشبختانه تعدادی هم مانند چارطاقی «نیاسر» و چارطاقی «تفرش»، سالم مانده و برای ما و نسلهای بعدی باقی ماندهاند. در ساعت خورشیدی،یا اسطرلاب (استاریاب) که از دوره صفوی در ایران رایج بوده است، میلهای عمودی بر سطح افقی نصب میشده است با اندازه گیری سایه آن میله، زمان معلوم میگردیده است. اینگونه ساعتها در دربار شاهان و در مکانهای مذهبی استفاده می شده و نیاز به مدیریت انسان نداشته است.اما کاربرد آن فقط برای روزهای آفتابی و با مناسبتهای خاص بوده است.در ایران ساعت آفتابی معمولا همراه با استرلاب بوده و بعضی استرلابها دارای میلهای برای تعیین ظهر شرعی داشتهاند
آیا میدانید...
درگاه:تاریخ/آیا میدانید/۳ آیا می دانید...
آریوبرزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدوني به ايران زمين ، دليرانه از سرزمين ایران پاسداري كرد و در اين راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت. برخی او را از اجداد لرها يا كردها می دانند.
«اسكندر مقدوني » در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل Arbel يا گوگامل Gaugamele ) و شكست پاياني ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پارسه، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد. اسكندر براي فتح پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد: بخشي به فرماندهي (پارمن يونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوي پارسه روان شد و خود اسكندر با سپاهان سبك اسلحه راه كوهستان (كوه كهكيلويه)رادر پيش گرفت و در تنگه هاي دربند پارس(برخی آنرا تنگ تك آب و گروهی آنرا تنگ آری کنونی می دانند) با مقاومت ايرانيان روبرو گرديد.
در جنگ در بندپارس آخرين پاسداران ايران با شماري اندك به فرماندهي آريوبرزن دربرابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه دفاع كردند و سپاهيان مقدوني را ناچار به پس نشيني نمودند. با وجود آريوبرزن و پاسداران تنگه هاي پارس گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه هاي كوهستاني امكان پذير نبود. ازاين رو «اسكندر» به نقشه جنگي ايرانيان درجنگ ترموپيلThermopyle متوسل شد و با کمک یک اسیر یونانی از بيراهه و گذر از راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند و آنان را در محاصره گرفت.
آريوبرزن با 40سوار و 5 هزار پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن، خط محاصره را شكست و براي ياري به پاتخت به سوي پارسهPersepolice شتافت ولي سپاهياني كه به دستور «اسكندر» از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش ازرسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند. آريوبرزن با وجود واژگوني پايتخت و در حالي كه سخت در تعقيب سپاهيان دشمن بود، حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پیكار با دشمن پافشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي در افتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.
لازم به یادآوری است که بدانید یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر چنان جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند و نکته آخر اینکه اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.
منبع:
هفتهنامه عصر نیریز، دکتر حسنعلی پیشاهنگ، استاد دانشگاه آزاد
ابراهیم پور داوود
از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشن ها و آیین ها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان می رود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافته ای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژه ی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجه ی پایان اسفندماه برگزار می شده است.
در هیچیک از متون باقیمانده ی پیش از اسلام اشاره ای به جشن چهارشنبه سوری نشده است. در اوستا، کتیبه های عیلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی و نیز در متون پهلوی و حتی در روایت های مورخان یونانی درباره ی ایران نیز درباره ی جشن چارشنبه سوری سخنی گفته نشده است.
متون دوران پس از اسلام نیز در این باره تقریبا ساکت بوده اند، حتی در آثار محقق دقیقی همچون «ابوریحان بیرونی» نیز درباره ی آن توضیحی داده نشده است. اما برخی اشاره ها در تعدادی از متون کهن، نشان دهنده ی این است که گویا چارشنبه سوری نه تنها برگزار می شده، بلکه از آن به عنوان «عادت قدیم» نیز نام برده شده است.[1]
نخستین و کهن ترین کتابی که در آن به چنین آتش افروزی اشاره شده است، کتاب «تاریخ بخارا» نوشته ی ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (286 تا 358 هجری قمری) است. در این کتاب که به نام «مزارات بخارا» نیز شناخته می شود، واقعه ای به شرح زیر از میانه ی سده ی چهارم و زمان «منصور بن نوح سامانی» نقل شده است :
«... و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیسد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آن گاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنان که «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پاره ای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.»[2]
در این روایت هرچند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبه سوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشاره ای هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبه سوری دارد، شاهنامه ی فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پرموده» پسر ساوه شاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آماده ی رزم بودند، ستاره بینی بهرام را پند می دهد که :
درباره ی این سروده های شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است :
.
ه در ایران باستان
شهر غزه در دی ماه (دسامبر) 2500 سال پیش بهدست کمبوجیه پادشاه هخامنشی افتاد و جزیی از خاک ایران زمین گردید.
ارتش ایران در سر راه خود به مصر برای تصرف این کشور و تکمیل جامعه مشترکالمنافع جهانی که از برنامه های کوروش بزرگ بود، اوایل دیماه سال 526 پیش از میلاد شهر استراتژیک غزه واقع در ساحل مدیترانه را تصرف کرد و در اینجا چشمبراه رسیدن کشتیهایی شد که فرماندار قبرس و نیز "پولیکراتس" فرماندار جزیره یونانی ساموس وعده فرستادن آنها را داده بودند. قرار بود که این کشتیها و کشتیهای فنیقیها بهعنوان بخشی از نیروی دریایی ایران، پیاده نظام ایران را به دلتای رود نیل جابجا کنند و سوار نظام پارسی هم از راه حاشیه ساحلی صحرای سینا خود را به آنجا برساند.
اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در
زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.
اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم
و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با
... کلمۀ "تن" میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی
میشناسید.
اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه
نام کشور عزیزمان میباشد؟
اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در
انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.
آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد
که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته اند و
هنوز با استفادۀ همین کلمات به ریشش می خندد.
آیا در کتاب سفینه البهار نمیخوانیم که بالاترین ایرانی از پست ترین عرب
پست تر است؟!!!!
حد اقلّ بیائید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار (حقارت پذیری)
را کنار بگذاریم.
بجای "غذا" بگوئیم "خوراک"
بجای "نفر" بگوئیم "تعداد" و یا "تن"(هرچند عربیست)
بجای "پارس سگ" بگوئیم "واق زدن سگ"
بجای " شاهنامه آخرش خوش است " بگوئیم "جوجه را آخر پائیز میشمارند"و.....
به نام خدا
سلام
هولوکاست چیست شاید شما هم در تلویزیون چیز زیادی درباره هولوکاست شنیده باشید و بیستر مواقعی که احمدی نژاد در سازمان ملل درباره آن سخنرانی کرده است هولوکاست است
شما میتوانید این کتاب را در ادامه مطالب با لینک مستقیم دانلود کنید
نظر یادتون نره
امشب در سایت قرار خواهد گرفت
به نام خدا
سلام
چرا جنگ حهانی شروع شد زندگی نامه ی هیتلر که خود هیتلر در موقعی که زندان بود آن را تالیف کرد .میخواهد هیتلر را بیتشر بشناسیدمیخواهید شخصیت هیتلر را بشناسید حتما این کتاب را دانلود کنید
توضحیات بیشتر درباره کتاب و لینک دانلود در ادامه مطالب
نظر یادتون نره
زخمه بر تندیس
تحلیلی بر آسیبهای وارد شده بر پیکره مصری داریوش
از زمان کشف پیکره داریوش بزرگ در سال 1350(1972 میلادی) به دست هیئت باستان شناسی فرانسه به سرپرستی ژان پرو در شوش ،تا کنون پرسشهای بسیاری درباره این تندیس مطرح شده،اما به جز چند پژوهش کمتر بدان پرداخته شده است.این پیکره در کنار دروازه ورودی رو به محوطه کاخهای سلطنتی شوش قرار داشته و به فضای اندرونی محوطه می نگریسته است(طرح زیرین)
در بخش دوم زاویه ای دیگر از دیدگاه ناصر پورپیرار را بررسی کردیم و دیدیم اساساً دیدگاه این شخص درباره خالی بودن فلات ایران به مدت هزارو پانصد سال پس از پوریم، از دیدگاه پیوندهای ملتها، حمل و نقل، تجارت و دادوستد کالاها و اندیشه ها باز هم یک دیدگاه بی اعتبار و بی ارزش است. ناصر پورپیرار این فرضیه را بطور با کمال شتابزدگی و بطور ناگهانی در سال 1379 سرهم بندی و نخستین بار در مجموعه کتابهای « تاملی بر بنیان تاریخ ایران» مطرح نمود.
در بخش نخست دیدیم که ناصر پورپیرار این ایران ستیز مشهور، تنها مطالب نوشته شده در کتاب استر تورات (باب 1-10) را که به طور مبهم به رویداد انتقام گیری یهودیان از دشمنانشان اشاره نموده است، به یک رویداد بسیار مهیب و بی سابقه و بسیار شگفت انگیز تبدیل کرده و پایه همه دیدگاههای میهن ستیز و با هدف ضربه زدن به هویت ملی ایرانیان را برآن رویداد بنیان نهاده است.
آنچه که پایه همه دیدگاههای ناصر پورپیرار درباره رد عظمت هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و همه میراث فرهنگی این سرزمین چه در پیش از اسلام و چه در پس از آن و در یک کلام بنیاد همه دیدگاههای او قرار گرفته است، سخن درباره رویدادی کاملاً مبهم و موهوم بنام « پوریم» است. ناصر پورپیرار جریان این رویداد را به پیراهن عثمان تبدیل نموده و می خواهد انتقام خون کشته های پوریم را پس از دوهزار و پانصد سال از عوامل آنها یعنی یهودیان و بازماندگان هخامنشی آنها بگیرند! این شخص که پس از 2500 سال و گویا درسال 1379 به طور ناگهانی وقوع این جریان را کشف نموده اند، همه جا هیاهو به راه انداخته که با این کشف بسیار مهم یک دگرگونی بزرگ در شناخت بنیادهای تاریخ ایران و بلکه در تاریخ سراسر جهان بوجود آمده و همه مردم جهان از خوابی دوهزار و پانصد ساله بیدار شده اند!! از دیدگاه این شخص همه پژوهشگران تاریخ و فرهنگ این سرزمین، عامل و مزدور یهود هستند و تنها او است که تاریخ واقعی این سرزمین را می داند!
ادامه مطالب مراجعه فرمایید
لطفا این مطالب را در وبلاگ ها و سایت های خود قرار دهید
تا همه بدانند که چگونه دارند تاریخ ایران را جعل میکنند
آیینهای نوروزی عملاً از اول ماه اسفند آغاز میشود. در اسفندماه، ایرانیان زمین را آماده رویش و بارور میدانند و همچون بانویی گرامی از او پاسداری و مراقبت میكنند. حتی نام این ماه در آغاز به معنای زمین بوده است و پنجمین روز این ماه را روز بزرگداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان میدانند.
در سراسر اسفندماه، ایرانیان آیینهایی در پیشواز فرارسیدن نوروز كه در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار دانسته میشده است، برگزار میكردهاند. روز اول این ماه، همزمان با جشنی بنام «آبسالان» است كه به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها، و همراه با نمایشهایی شاد و خندهآور بنام «كوسهسواری» انجام میشده است. در دهم اسفند جشنی به نام «وخشَـنكام» را بر كنار رودها و در گرامیداشت آنها برگزار میكردهاند. نوزدهم اسفند را «نوروز رودها» مینامیدند و در این هنگام به لایروبی و پاكسازی چشمهها، نهرها و كاریزها میپرداختهاند و حتی بر آنها عطر و گلاب میپاشیدهاند. بیستم اسفند را روز «گلدان» میدانستند و به این مناسبت به كاشت گلها و گیاهان و درختكاری روی میآوردهاند. در بیستوششم اسفند یاد و نام پیشنیان از دنیا رفته خود را گرامی میداشتند. در شب آخرین چهارشنبه سال، همه ناپاكیها را از خانه، باغ و گذرها میزدوده و آنها را آتش میزدهاند و حتی خود نیز بگونهای نمادین و برای پاكیزه شدن از همه بدیها و كدورتها، از بالای آتشها میگذشتهاند. در آخرین روز زمستان، در جشنی به نام «اوشیدَر»، دختری آراسته را سوار بر شتری زیبا و آذین شده به كنار آبهای فرخنده و گرامی دریاچه هامون میبردند تا مراسم نمادین باروری و زایش سوشیانت (موعود نجاتبخش ایرانی) را با سرود و شادمانی برگزار كنند. و در آخرین شب سال، چراغی به نشانه روشنایی و فروغمندی و پایندگی همیشگی خانه و كاشانه و میهن خود، در درون هر خانه، و آتشی نیز بر فراز بامها برمیافروختهاند.
اینك، بامداد «نوروز خجسته پی» فرا میرسد. نخستین روز بهار و روز زایش زمین؛ روز تولد طبیعت، شكوفایی گلها و نغمههای پرندگان؛ فرخندهترین روز و جشن ایرانیان؛ جشنی كه همه آیینهای اسفندی پیشدرآمد آن بود. روزی كه برگزاری جشن باشكوه آن، دستور و خواست هیچ شخص، حكومت، دین یا قومی نبوده است و تا امروز همه كوششهای كسانی كه خواستهاند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت خود را بدهند، با شكست روبرو شده است. نوروز، همواره در نبرد با كسانی كه قصد نابودی یا تحریفش را داشتهاند، پیروز و سرافراز برآمده است.
مهمترین ویژگی نوروز در همبستگی و همزیستی همه مردمان است. مردمانی كه با گرد آمدن بر كنار یكدیگر، شادی خود را با هم تقسیم میكنند. با بوسیدن روی یكدیگر، از كدورتها دوری میجویند. و با دیدار از بزرگسالان، سپاس و قدرشناسی خود را تقدیم آنان میكنند. بزرگسالانی كه به كودكان مشتاق، تخممرغی ارزانی میدارند كه نماد گیتی و زمین است. مادربزرگانی كه ظرفی از سبزههای تازهپرورانده خود را به فرزندان پیشكش میكنند و جوانانی كه چه دلبستگی ژرفی به سبزهای دارند كه از دستان مادربزرگ خود برگرفتهاند. سبزهای كه مادربزرگ در سراسر اسفندماه، همچو فرزندی نازنین پرستاریاش میكرد. بر بالای آن رواندازی میگسترد و چندین بار در روز بر آن آب میپاشید. بارها آنرا جابجا میكرد تا همواره در پرتو نور خورشید باشد. هر روز، بارها آنرا تماشا میكرد تا سر زدن «نخستین جوانه»های آنرا ببیند و به همه خبر بدهد.
بر سفره «هفتسین» نوروزی ایرانیان، میتوان آب را دید و آینه را، میتوان اسپندی را برافروخت و اخگر كوچك «نوكچهای» (شمعی) را، میتوان نانی را خورد و پنیر و سبزیای را، میتوان سیب و سنبلی را بویید و عطر گلاب را، میتوان سمنویی را چشید و كتابی را خواند. آیینهای كهن ایرانیان و سفره هفتسین آنان برای یك زندگانی نیك و خرم، و برای جامعهای كه خواهان احترام متقابل همه ملتها به یكدیگر است، برای ملتی كه نیاكان او از دیرباز چنین نیایش میكردهاند كه «بادا گفتار آرام بر جهان؛ بادا كامروایی بر جهان، بادا آبادانی بر جهان» چه چیزی كم دارد؟
ما ایرانیان، ضمن احترام به باورها و آیینهای همه مردم جهان، از هر نژاد و تبار و دین و ملیت، آرزو داریم در هر كشوری كه هستیم، بتوانیم نوروز و آیینهای پیوسته به آنرا به شادی و خرمی برگزار كنیم و دیگران را نیز در شادی خود سهیم سازیم.
یاری رساندن به ایرانیان برای برگزاری آیینهای نوروزی، احترام به یادمانی كهن برای پاسداشت زندگانی نیك و سعادتمندانه بشری، و یاری به اندیشهای است كه نگاهبانی از زمین سرسبز و منش توأم با همزیستی صلحآمیز بشری را همواره وظیفه دیرین و مقدس خود میدانسته است و میداند.
به نام خدا
در فایل زیپ زیر عکس های کمیاب و قدیمی از نقش رستم آرامگاه پادشاهان هخامنشی تهیه کردم و این عکس ها رو در فایل زیپ قرار دادم این عکس ها میتوان به داخل آرامگاه های پادشاهن هخامنشی و ... اشاره کرد برای دیدن این عکس ها فایل مربوطه را دانلود کنید
امشب فایل دانلودی در تارنما قرار میگیرد
آتش کده از زمان ظهور حضرت زرتشت که پیامبر ایرانیان فبل از اسلام بود درست شد.
بعضی ها به اشتباه فکر میکنند که ما ایرانیان در زمان قدیم آتش پرست بودیم در صورتی که این صحیح نیست. ایرانیان در زمان زرتشت به آتش احترام میگذاشتند و آن را سمبل میدانستند ، ولی در همان زمان هم یکتا پرست بودند. و به همین خاطر سمبل بودن آتشکده ها برپا شد و موبدینی در آتشکده ها شروع به خدمت کردند..
به نام خدا
گزارشات مورخین یونانی از ساختار قلعه
روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دورهٔ مادها (از اواخر
قرن هشتم تا نیمهٔ اول قرن ششم قبل از میلاد)، مدتها مرکز امپراتوری مادها
بوده*است و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتخت*های هخامنشی
(پایتخت تابستانی و احتمالاً محل خزانهٔ آنها) به شمار می*رفته*است.
گفته*های هردوت مورخ یونانی، در قرن پنجم قبل از میلاد، مهم*ترین ماخذ
تاریخی در این مورد است. وی بنای اولیه این شهر را به «دایااکو» نخستین
شهریار ماد نسبت می*دهد (۷۲۸ قبل از میلاد). هردوت اوضاع ---------- و
اقتصادی نامناسب قوم ماد را در دستیابی دیااکو به قدرت موثر می*داند.
به ادامه مطالب مراجعه فرمایی
توضیحاتروزي كوروش در حال نيايش با خدا گفت: خدايا به عنوان كسي كه عمري پربار داشته وجز خدمت به بشر هيچ نكرده از تو خواهشي دارم. آيا مي توانم آن را مطرح كنم؟خدا گفت: البته!
- از تو ميخواهم يك روز، فقط يك روز به من فرصتي دهي تا ايران امروز رابررسي كنم.سوگند مي خورم كه پس از آن هرگز تمنايي از تو نداشته باشم. - چرا چنين چيزي را ميخواهي؟ به جز اين هرچه بخواهي برآورده ميكنم، اما اين را نخواه. - خواهش مي كنم. آرزو دارم در سرزمين پهناورم گردش كنم و از نتيجه سالها نيكي و عدالت گستري لذت ببرم. اگر چنين كني بسيار سپاسگذار خواهم بود واگر نه، باز هم تو را سپاس فراوان مي گويم برای خواندن بقیه مطالب به ادامه مطالب مراجعه فرمایید.
|
به نام خدا
در شوش اسکندر خواست بر تخت شاهان ایران بنشیند و چون قامت او کوتاه و پله های تخت بلند بود پاهایش به پله آخری نرسید و یکی از غلامان پیشخدمتان اسکندر دویده میزی آورد تا پاهای آن روی آن قرار دهد یکی از خواجه سرایان داریوش چون این وضع را دید زار بگریست و اسشکندر جهت آن را پرسید .او جواب دادکه روی میز داریوش غذا صرف میکرد و من وقتی که دیدم این نیز مقدس بازیچه شده نتوانستم از گریه خودداری کنماسکندر از این سخن خجل شد و گفت میز را برگریرند ولی فیلوتاس مانع شد چنین گفت :ای پادشاه بر حذر باش از این که چنین کنی بعکس این پیش آمد را که میز غذای دشمنت را در زیر پا داری به فال نیک بگیر
آرامگاه نیمه کار داریوش سوم
.
پاسخ : خير ، كشف آتش در تاريخ ايران به زماني پيش از پيامبري اشوزرتشت مي رسد . و آتشكده ها پس از آن محلي براي تامين آتش اجاق خانواده ها و داراي احترامي ويژه بوده است . زرتشتيان به پيروي از نياكان آريايي خود همواره چهار آخشيج يعني هوا ـ خاك ـ آب و آتش را پاك كننده مي دانستند و تلاش مي كردند تا آنها را آلوده نسازند ، بلكه سرودهاي نيايش را براي هر يك داشتند .
در بينش اشوزرتشت خداوند را بايد در روشنايي جستجو كرد پس هر زرتشتي به هنگام نيايش رو به سوي روشنايي مي كند، هرگونه روشنايي درنماز تفاوتي ندارد . نور خورشيد ، ماه ، چراغ كه يكي از آنها نيز مي تواند روشنايي آتش باشد .
از سوي ديگر ايرانيان باستان ، آتش را نماد موجوديت خود يا نمادي از هويت ملي خود مي دانستند و به آن افتخار مي كردند زيرا آتش از بين برندة ناپاكي ها و روشن كنندة تاريكي ها است ، گرما و انرژي آتش چرخ هاي صنعت و پيشرفت را به چرخش مي آورد و آتش دروني انسان انديشه او را به خـردِ بي پايان اهورايي پيوند ميدهد ، پس زرتشتيان به پيروي از نياكان خود همچنان آتش را در آتشكده ها پرستاري مي كنند تا يادآور پويايي روشنايي در هستي باشد
وبقیه سوال ها وپاسخ ها در ادامه مطالب
به نام خدا
درود
نظرتون راجب قالب جدید وبلاگ چیه؟
تعداد صفحات : 3
لو ح طلایی داریوش کبیر نابود شد
بخشی از جنایت های افغانی ها در ایران
تا کی جنایت های افغانی ها در ایران رو تحمل کنیم
ثبت تار ایرانی با نام آذربایجان
نقشه ایران از 5000 سال پیش تا امروز
غلبه كامل جمعیت افغانی به جمعیت ایرانی در روستاهای اصفهان
تجاوز به 14 کودک ایرانی توسط 2 افغانی
سرود های ملی ایران از آغاز تا حال
کهن ترین آبراهه های جهان در تخت جمشید همراه با عکس
جشن مهرگان از ایران باستان تا امروز
پودر گیاهی ماریانا تنگ کننده واژن
----------------------