loading...
ایران باستان,تاریخ فراموش شده مرجع تاریخ ایران باستان.ناگفته های تاریخ ایران. جنایت های افاغنه در ایران / جام من
آرمین نیک منش بازدید : 116 چهارشنبه 16 اسفند 1391 نظرات (0)

آیین‌های نوروزی عملاً از اول ماه اسفند آغاز می‌شود. در اسفندماه، ایرانیان زمین را آماده رویش و بارور می‌دانند و همچون بانویی گرامی از او پاسداری و مراقبت می‌كنند. حتی نام این ماه در آغاز به معنای زمین بوده است و پنجمین روز این ماه را روز بزرگداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان می‌دانند.

در سراسر اسفندماه، ایرانیان آیین‌هایی در پیشواز فرارسیدن نوروز كه در واقع هنگامه زایش زمین و آغاز فصل بهار دانسته می‌شده است، برگزار می‌كرده‌اند. روز اول این ماه، همزمان با جشنی بنام «آبسالان» است كه به مناسبت روان شدن جویباران و آبشارها، و همراه با نمایش‌هایی شاد و خنده‌آور بنام «كوسه‌سواری» انجام می‌شده است. در دهم اسفند جشنی به نام «وخشَـنكام» را بر كنار رودها و در گرامیداشت آنها برگزار می‌كرده‌اند. نوزدهم اسفند را «نوروز رودها» می‌نامیدند و در این هنگام به لایروبی و پاكسازی چشمه‌ها، نهرها و كاریزها می‌پرداخته‌اند و حتی بر آنها عطر و گلاب می‌پاشیده‌اند. بیستم اسفند را روز «گلدان» می‌دانستند و به این مناسبت به كاشت گل‌ها و گیاهان و درختكاری روی می‌آورده‌اند. در بیست‌وششم اسفند یاد و نام پیشنیان از دنیا رفته خود را گرامی می‌داشتند. در شب آخرین چهارشنبه سال، همه ناپاكی‌ها را از خانه، باغ و گذرها می‌زدوده و آنها را آتش می‌زده‌اند و حتی خود نیز بگونه‌ای نمادین و برای پاكیزه شدن از همه بدی‌ها و كدورت‌ها، از بالای آتش‌ها می‌گذشته‌اند. در آخرین روز زمستان، در جشنی به نام «اوشیدَر»، دختری آراسته را سوار بر شتری زیبا و آذین شده به كنار آب‌های فرخنده و گرامی دریاچه هامون می‌بردند تا مراسم نمادین باروری و زایش سوشیانت (موعود نجات‌بخش ایرانی) را با سرود و شادمانی برگزار كنند. و در آخرین شب سال، چراغی به نشانه روشنایی و فروغمندی و پایندگی همیشگی خانه و كاشانه و میهن خود، در درون هر خانه، و آتشی نیز بر فراز بام‌ها برمی‌افروخته‌اند.

اینك، بامداد «نوروز خجسته پی» فرا می‌رسد. نخستین روز بهار و روز زایش زمین؛ روز تولد طبیعت، شكوفایی گل‌ها و نغمه‌های پرندگان؛ فرخنده‌ترین روز و جشن ایرانیان؛ جشنی كه همه آیین‌های اسفندی پیش‌درآمد آن بود. روزی كه برگزاری جشن باشكوه آن، دستور و خواست هیچ شخص، حكومت، دین یا قومی نبوده است و تا امروز همه كوشش‌های كسانی كه خواسته‌اند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت خود را بدهند، با شكست روبرو شده است. نوروز، همواره در نبرد با كسانی كه قصد نابودی یا تحریفش را داشته‌اند، پیروز و سرافراز برآمده است.

مهمترین ویژگی نوروز در همبستگی و همزیستی همه مردمان است. مردمانی كه با گرد آمدن بر كنار یكدیگر، شادی خود را با هم تقسیم می‌كنند. با بوسیدن روی یكدیگر، از كدورت‌ها دوری می‌جویند. و با دیدار از بزرگسالان، سپاس و قدرشناسی خود را تقدیم آنان می‌كنند. بزرگسالانی كه به كودكان مشتاق، تخم‌مرغی ارزانی می‌دارند كه نماد گیتی و زمین است. مادربزرگانی كه ظرفی از سبزه‌های تازه‌پرورانده خود را به فرزندان پیشكش می‌كنند و جوانانی كه چه دلبستگی ژرفی به سبزه‌ای دارند كه از دستان مادربزرگ خود برگرفته‌اند. سبزه‌ای كه مادربزرگ در سراسر اسفندماه، همچو فرزندی نازنین پرستاری‌اش می‌كرد. بر بالای آن رواندازی می‌گسترد و چندین بار در روز بر آن آب می‌پاشید. بارها آنرا جابجا می‌كرد تا همواره در پرتو نور خورشید باشد. هر روز، بارها آنرا تماشا می‌كرد تا سر زدن «نخستین جوانه»‌های آنرا ببیند و به همه خبر بدهد.

بر سفره «هفت‌سین» نوروزی ایرانیان، می‌توان آب را دید و آینه را، می‌توان اسپندی را برافروخت و اخگر كوچك «نوكچه‌ای» (شمعی) را، می‌توان نانی را خورد و پنیر و سبزی‌ای را، می‌توان سیب و سنبلی را بویید و عطر گلاب را، می‌توان سمنویی را چشید و كتابی را خواند. آیین‌های كهن ایرانیان و سفره هفت‌سین آنان برای یك زندگانی نیك و خرم، و برای جامعه‌ای كه خواهان احترام متقابل همه ملت‌ها به یكدیگر است، برای ملتی كه نیاكان او از دیرباز چنین نیایش می‌كرده‌اند كه «بادا گفتار آرام بر جهان؛ بادا كامروایی بر جهان، بادا آبادانی بر جهان» چه چیزی كم دارد؟

ما ایرانیان، ضمن احترام به باورها و آیین‌های همه مردم جهان، از هر نژاد و تبار و دین و ملیت، آرزو داریم در هر كشوری كه هستیم، بتوانیم نوروز و آیین‌های پیوسته به آنرا به شادی و خرمی برگزار كنیم و دیگران را نیز در شادی خود سهیم سازیم.

یاری رساندن به ایرانیان برای برگزاری آیین‌های نوروزی، احترام به یادمانی كهن برای پاسداشت زندگانی نیك و سعادتمندانه بشری، و یاری به اندیشه‌ای است كه نگاهبانی از زمین سرسبز و منش توأم با همزیستی صلح‌آمیز بشری را همواره وظیفه دیرین و مقدس خود می‌دانسته است و می‌داند.

آرمین نیک منش بازدید : 83 شنبه 09 دی 1391 نظرات (0)

زندگینامه و بیوگرافی مختصری نادر شاه افشار
نادر شاه افشار از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلی یا ندرقلی نامیده می شد موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف بایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او  سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند 800 متجاوز افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما متجاوز نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتاب نیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است  محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی  است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن  کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که  او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد .

درباره ما
به دیار کهن جام من خوش آمدید هر گونه استفاده از منابع تنها با ذکر منبع مجاز میباشد. نهتانی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ایا شما موافق اخراج افغان ها از میهننمان ایران هستید . لطفا در نظر سنجی شرکت کنید تا صدایمان را به گوش دولت برسانیم.با تشکر؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 114
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 61
  • باردید دیروز : 52
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 206
  • بازدید ماه : 149
  • بازدید سال : 2,868
  • بازدید کلی : 161,841